جریمه ی گوشی-قسمت دوم

ساخت وبلاگ

سر پست بودم و داشتم با تلفن حرف میزدم. پست من پشت اتاق افسر نگهبان ها بود. افسر نگهبان ها کادری بودند و بعضی از آنها به پست دادن و نگهبانی ما خیلی حساس بودند و برخی هم در آن مدت بیست و چهار ساعت که به عنوان افسر نگعبان انجام وظیفه میکردند آنقدر بی خیال بودند و بی رغبت  که حتی یکبار هم از اتاق افسر نگهبانی بیرون نمی امدند مگر برای قضای حاجت. و اگر دنیا را هم آب میبرد آنها خبر دار نمیشدند. هر کادری که در مرکز پدافند غرب بود و درجه اش پایین تر از سرگرد بود هر چند مدت یکبار باید به عنوان افسر نگهبان که وظیفه اش مدیریت و فرماندهی سربازانی بود که در آن رادار پست میدادند انجام وظیفه میکردند.


پست های آنجا هم هر دو ساعت یکبار عوض میشد و هر سرباز دو ساعت پست میداد و چهار ساعت استراحت میکرد. و بیست و جهار ساعت اینگونه سرباز پست میداد و بیست و چهار ساعت دیگر را استراحت میکرد. ولی چون در آن سایت چنین امکانی وجود نداشت که پاسداری یک روز در میان باشد ما یک هفته پشت سر هم پست میدادیم و در عوض یک هفته مرخصی میرفتیم و گروه دیگری جایگزین ما میشدندو  برای ما هم مرخصیش خیلی خوب بود.

در قوانین ارتش پست برای سربازان صفر یعنی دیپلم به پایین و یا فوق دیپلم است ولی به خاطر بی قانونی ما با لیسانس و فوق لیسانس پست میدادیم و همین بی قانونی دلیل خوبی بود که ما دم به دقیقه اعتراض کنیم. اوایل پست دادن برایمان قابل هضم نبود و میگفتیم ما و پست.  خلاصه من را ظهر یک روز ماه رمضان که روزه هم بودم با یک اسلحه ژ3 و دو خشاب پر از فشنگ به پست اسلحه خانه که اتاقکی کوچک و محقری بیش نبود فرستادند.
 نا امیدانه وارد اناقک نگهبانی شدیم. اتاقکی پر از خط خطی ها و یادگاری های سربازان  مختلف و از اطراف سوراخ هایی  کوچک و شیشه ی
این کار به خاطر این بود که تا سربازانی که داخل اتاقک پست میدهند بتوانندمحیط اطراف آنجا را ببینند .
بر روی دیوار خیلی درد دل ها نوشته بودند. مثلا نبود یکسال دیگر، نبود دو روز دیگر تا آزادی، یا عاقبت میز آخر نشستن.

بگذریم آن دو ساعت پست اندازه یکسال طول کشید ولی بالاخره تموم شد تا چهار ساعت بعد و یک پست دیگر. اوایل سر پست آنقدر حساس بودیم و این طرف و آنطرف را نگاه میکردیم. فکر میکردیم الان نه یک دقیقه دیگر به پست ما حمله میکنند.
یکبار به خاطر دیر آمدن نفر جایگزین من پستم  را ترک کردم و صبح همان روز مرا فروختند و به فرمانده  خبر ترک پست و همچنین عدم گوش دادنم به مسءول نظافت را گزارش داده بودند.
صبح فرمانده مرا صدا زد و به دفترش رفتم. بعد از احترام نظامی گذاشتن شل و ول ناخودآگاه رفتم و روی صندلی نشستم فکر کردم آنجا محیط آکادمیک است. فرمانده با لحنی تند به من گفت کی گفت شما بنشینید. من هم معذرت خواهی کردم و بلند شدم.
بعد هم گفت چرا دیشب پستت را ترک کرده ای و به مسءول نظافت گوش ندادی. تازه شستم خبر دار شد سربازی و محیطش چه خبر است. گفتم چشم.
بعدش هم گفت دیگر تکرار نشود اگر تکرار بشود اضافه براید میزنم. هبچی دیگه....


داشتم این را میگفتم که با گوشی حرف میزدم که صدای پنجره اتاق افسر نگهبان آمد.  افسر نگهبان بود و به من گفت حرفهایت تموم شد. گفتم بله.
گفت بعد از اینکه پستت تمام شد بیا و گوشیت را تحویل دفتر افسر نگهبانی بده. ...

+ نوشته شده در  دوشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۵ساعت 15:41  توسط صفی اله نایبی کبیر  | 
روستای کهریز باباحسین...
ما را در سایت روستای کهریز باباحسین دنبال می کنید

برچسب : جریمه,گوشیقسمت,دوم, نویسنده : bkahriz-e-babahosein9 بازدید : 263 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:10